کیارشکیارش، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

عشق مامان و بابا

جام جهانی

پسر گلم مامانت خیلی تنبل شده این روزها اصلا حوصله هیچ کاریو ندارم . دلم می خواد هر چه زودتر این ماه بگذره بیای بغلم.اصلا حال ندارم بیام وبلاگتو کامل کنم. خیلی بی حوصله شدم اصلا نمی تونم از خونه بیرون برم. دیروز فوتبال جام جهانی 2014 برزیل  بین ایران و کره جنوبی بود واسه همین بابا محمد زودتر اومد خونه. خیلی خوشحال شدم. بعد برد ایران رفتیم بیرون . همه جا شلوغ بود همه داشتن خوشحالی می کردن. پسرکم ولی تو اصلا تکون نمی خوردی خیلی آروم بودی چون به این شلوغی عادت نداری عشقم. بعدش بابایی ما رو برد بهمون جیگر داد خیلی چسبید بهمون تو هم تند تند تکون می خوردی فکر کنم خوشت اومد ...
29 خرداد 1392

وزن گیری

پسر قشنگم یکشنبه رفتم مطب دکتر با کلی امید که شاید وزنت بالا رفته باشه. وقتی رفتم رو ترازو دیدم وزنم ثابته، خیلی نگرانم نکنه وزنت بالا نره . بنده خدا بابا محمد تو این مدت تا می تونست ما رو تقویت کرد ولی تاثیری نداشت.دلم می خواد خانوم دکتر برام سونو بنویسه دوست دارم ببینمت ،آخه دلم برات تنگ شده اینطوری خیالمم راحت می شه .هنوز نمی دونم چند گرمی پسره خوشگلم ولی پسرم من و بابا همیشه مواظبتیم  ...
21 خرداد 1392

دلواپسی های مادرانه

کیارشه عزیزم هر چی به لحظات تولدت نزدیک می شیم بی تابی های منم بیشتر شده. همش از خدا می خوام که سالم باشی . می ترسم ، دلهره دارم نتونم خوب مراقبت باشم.هر شب برات دعا می کنم که آینده خوبی داشته باشی و از خطرات و تلخی های زمونه دور باشی یه مدتیه که خیلی بد می خوابم کمرم خیلی درد می کنه تمام تنم داغ داغه .همش کولر رو روشنم می کنم بنده خدا بابا محمد سردرد گرفته. ولی عزیزم تمام این سختی ها رو به خاطر تو تحمل می کنم و از خدا ممنونم به من این لیاقتو داده که تو رو داشته باشم
19 خرداد 1392

قشنگترین صدا

پسرم بدون شک قشنگترین صدایی که تو زندگیم شنیدم صدای قلب تو بود.  هفته نهم رفتم مطب خانم دکتر حضرتی، وقتی خانم دکتر میکروفونه گذاشت رو شکمم  برای اولین بار صدای قلبتو شنیدم.تمام وجودم پر از شادی شده بود . تو وجود من بودی داشتی رشد می کردی . عاشقتم
18 خرداد 1392

خونه تکونی

پسره گلم  چند روزیه که به خاطر به دنیا اومدن تو من و بابا محمد داریم خونه رو گردگیری می کنیم.  دلم می خواد وقتی پاتو می ذاری تو خونه همه چی تمیز باشه عزیزم. امروز  پسر خیلی خوبی بودی وقتی مامانی کلی کار داشت اصلا اذیتش نکردی . ممنون پسره گلم به خاطر وجودت
18 خرداد 1392
1